Не дай Бог схлестнуться в сшибке Благодаря "доброте" от Никитки, Згине все слов"янство, як роса на сонці, Заглянуть вороженьки тай в наше віконце !((с) чуть переделка гимна Украины)
Джон Ник, 2008-06-18 17:15:142008-06-18 17:15:14 MSK
در تهران اوضاع دیگری برقرار بود، دانشجویان معترض ایرانی به جای اینکه خودشان به کمک مسلمین بروند، اتومبیل سفیر عربستان را برای دقایقی متوقف کردند. آنها به سفیر عربستان گفتند: شما چرا به عنوان یک کشور اسلامی به لبنان نمی روید تا با اسرائیل بجنگید؟ در روز دهم مرداد اسرائیل آتش بس 48 ساعته را اعلام کرد، اما بلافاصله خودش آتش بس را شکست. رئیس شورای سیاسی حزب الله لبنان هم گفت: « حزب الله در این جنگ پیروز شده است.» در این جنگ هر کسی نتیجه خودش را گرفت. خاویر سولانا گفت: « حزب الله بین ایران و لبنان، یکی را انتخاب کند.»، رهبران ایران گفتند: « حزب الله اسرائیل را شکست داد.»، جرج بوش گفت: « اسرائیل حزب الله را شکست داد.» سرانجام در روز 22 مرداد 85 بالاخره شورای امنیت سازمان ملل از طرفین درگیر در لبنان خواست که آتش بس کنند، حزب الله هم این موضوع را پذیرفت، ظاهرا اسرائیل هم این موضوع را پذیرفت، فقط متکی با این پیشنهاد شورای امنیت مخالفت کرد. از 25 مرداد به فاصله چند روز پس از آتش بس میان حزب الله و اسرائیل، حزب الله با میلیونها دلار پول ایرانی بازسازی لبنان را آغاز کرد. حاصل جنگ اسرائیل و حزب الله این بود: حسن نصرالله تبدیل به قهرمان دنیای عرب و سپس متهم به پیروی از ایران شد، توجه جهان از پرونده غنی سازی ایران برای مدتی معطوف به لبنان شد و اسرائیل فهمید که دیگر توانایی نظامی مشکل این کشور را حل نمی کند. اسرائیل نیاز به کسی داشت که بتواند افکار عمومی جهان را با دولت و کشور اسرائیل همراه کند، احمدی نژاد این کار را کرد.
کابوی نصفه شب اصولا رفتن به هالیوود آرزوی بسیاری از جوانان است. اکبر گنجی توانست بالاخره به هالیوود برود. در مرداد ماه هوا بس ناجوانمردانه گرم بود، به دلیل جنگ لبنان احساسات ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی نیز در اوج خودش بسرمی برد. پس از اعلام نافرمانی مدنی توسط گنجی در خارج از کشور، موج گسترده ای علیه او در ایران آغاز به کار کرد. بسیاری که نمی دانستند جمله مقاله شان را با فحش دادن به چه کسی آغاز کنند، اکبر گنجی را دوباره کشف کردند. برخی نیز تلافی تمام این سالهای حمایت بدون انتقاد را درآوردند. در سی ام تیرماه عباس عبدی گفت: «اکبر گنجی شاید بتواند یک کوچه بن بست در تهران را تصرف کند.» مسعود بهنود پرسید: « آیا اکبر گنجی باید با بوش ملاقات کند؟» یک هفته بعد، گنجی که به آمریکا رفته بود، دعوت کاخ سفید را نپذیرفت. وی اعلام کرد: « سیاستهای کنونی آمریکا به ارتقای دموکراسی در ایران کمک نمی کند.» وی گفت: « ما حاضر نیستیم به دریوزگی به درگاه آقایان برویم.» وی گفت: « بوش و بلر اعتراف کردند که در سالهای گذشته در مسائل ما نقش داشته اند.» البته نیاز به دلیل خاصی نبود، ولی فریبرز رئیس دانا نیز به عنوان یکی از بقایای چه گوارا در گیشا، علیه گنجی موضع گرفت و رفتن وی را به آمریکا نوعی راستگرایی دانست. شاید همین برخوردها بود که راه گنجی را به سوی تپه های هالیوود باز کرد. در پی ملاقات اکبر گنجی با نوام چامسکی و رورتی زبانشناس و فیلسوف، در روز پانزده مرداد گنجی با شان پن و یک هفته بعد با گروهی از بازیگران و کارگردانان چپ آمریکایی در هالیوود ملاقات کرد. این ملاقات مهمی بود، چرا که بسیاری در آمریکا برای ضدیت با بوش فورا سراغ احمدی نژاد می رفتند، و در هر حال ما که شیرین عبادی نیستیم، ما می دانیم که بوش و احمدی نژاد فرق دارند. سفرهای دور و دراز اکبر که در فرنگ تبدیل به کامی شده بود، با حامی اش، باعث شد در 26 مرداد اسدالله بادامچیان در یک اظهار نظر شدیداللحن علیه مشارکت بگوید: « تئوریسین اندیشه مشارکت اکبر گنجی است که در آمریکا فعلا به دنبال توطئه است.» مشارکت نیز در یک پاسخ شدیداللحن تر گفت: « کسی که فرق مشارکت و گنجی را نداند یا جاهل است یا مغرض.» آگاهان گفتند: یا بادامچیان. ظاهرا در روز هفتم مرداد 85 حبهه مشارکت اسلامی یک کارگاه یک روزه آموزش مفاهیم جنسیتی برگزار کرد تا کسانی که تفاوت احمدی نژاد و خاتمی را نمی دانند در این دوره شرکت کنند.
دولت مشکلات اقتصادی را حل می کند از ماه مرداد صدای دنبکی که احمدی نژاد از سال قبل زده بود، درآمد. اقتصاددانان هشدار دادند که تا پایان سال بر میزان تورم و گرانی ها بسیار افزوده خواهد شد، دولت ضمن آن که می گفت بسیار می گوید و بسیار می خندد، ادعا می کرد که هنرمند نیز هست. در سی تیر 85 الهام گفت: « سیاستهای اقتصادی دولت مثبت بوده و موجب رفاه مردم می شود». سعیدلو، مردی که به تدریج از آغاز سال تا پایان آن فید اوت شد و رو به تاریکی رفت و محو شد، اعلام کرد: « نمره دولت احمدی نژاد بیست است.»، در پانزدهم مردادماه آیت الله خزعلی که آخرین جورابش را در دوره ناصرالدین شاه خریده بود، گفت: « عملکرد دولت احمدی نژاد عملکردی بوده که چشم ها را به هم دوخته است.» خزعلی گفت: « احمدی نژاد باید از تخت بیمارستان بترسد.» آقای خزعلی در مورد احمدی نژاد اضافه کرد: « ايشان جوش مردم را دارد و به فكر مردم است.» یک هفته بعد، رئیس جمهوری که جوش مردم را داشت و چشم ها را به هم دوخته بود، در 23 مرداد گفت: « نرخ تورم در تیر ماه امسال 10 درصد بود که این میزان طی چهل سال اخیر بی سابقه است.» وی اعلام کرد: « دولت طی 11 ماه گذشته نرخ تورم را از 14.5 درصد به 10 درصد رسانده است.» رئیس مجلس نیز به عنوان نماینده دولت در ملت گفت: « نظر ما در مورد نرخ تورم همان نظر رئیس جمهوری است.» قرار شد هرکس اعلام کند که آمار تورم کشور 16 درصد است، دشمن اسلام و جاسوس اسرائیل است. در راستای اظهارات مرکز آمار ایران مبنی بر اینکه « در سال گذشته بیکاری کاهش یافته است»، وزیر کار و امور اجتماعی مشت محکمی به دهان مرکز آمار ایران زد و اعلام کرد: « پارسال 320 هزار نفر در کشور از کار اخراج شدند.» حداد عادل گفت: « برخی گرانی ها نه دست دولت است، نه دست مجلس.» از طرف دیگر خط فقر در اثر یک زلزله دویست ریشتری تکان خورد و در 11 مرداد 85 آقای مجید یارمند، از سوی سازمان مدیریت کشور گفت: « هیچ شاغلی در ایران زیر خط فقر نیست.» وی اعلام کرد که خط فقر تومان است.
دخترک سیگار فروش اتفاقات جالب در کشور همچنان در حال وقوع بود. روز سی تیر منیژه حکمت که مجوز فیلمش را نگرفت، تصمیم گرفت روبروی وزارت ارشاد سیگارفروشی کند. در روز 19 مرداد حجت الاسلام راشد یزدی گفت: « زن پاکنویس خلقت است.» ظاهرا منیژه حکمت برخلاف نظر راشد یزدی نه تنها پاکنویس خلقت نبود، بلکه نسخه قابل مطالعه ای هم نبود. واقعیات نشان می داد که فروش سیگار شاید شغل مناسبی برای یک کارگردان نباشد، چون دست زیاد شده بود، در 18 مرداد باند خفاش سیاه کرج دستگیر شد. این باند داروی مسکن و مخدر و مرفین می فروختند. یک روز بعد اعلام شد فعالیت گشت های موتورسوار ارشاد در تهران بزودی آغاز می شود. و از 22 مرداد نیروی انتظامی پس از جمع کردن دیش های ماهواره در یکی دو استان، اعلام کرد که دیش های ماهواره را در کل شهرها جمع می کند. در همان روز نوزادی با چهار دست، چهار پا و چهار گوش در ارومیه به دنیا آمد. اما این عجیب ترین واقعه ارومیه در مرداد 85 نبود، چرا که ده روز قبل از آن آیت الله حسنی امام جمعه ارومیه گفت: « من می گویم جلوی این قرتی ها و مانتوهای بالای زانو را بگیرید... چطور شما این افرادی را که مثل سگهای ولگرد جامعه را به شهوت می کشاند نمی بینید، در حالی که من پیرمرد هفتاد و شش ساله آنها را می بینم.» آگاهان بسیار دقت کردند تا موفق شدند که مانتوهای بالای زانو و خود زانو و جاهای دیگر مربوط به زانو را ببینند، اما موضوع سگهای ولگرد، حل نشده باقی ماند.
چهره های تازه، حرف های کهنه همزمان با نزدیک شدن انتخابات، ماجرای حذف و عدم تائید صلاحیت نامزدهای اصلاح طلبان آغاز شد. روز سی تیر جمیله کدیور گفت: « اصلاح طلبان سراغ چهره های جدید بروند.» در پی این فرمان مهم، بسیاری از اصلاح طلبان سبیل شان را زدند، بسیاری ریش گذاشتند، بسیاری که منتقد سلمان رشدی بودند، به نوشتن رمان و آموزش زبان عبری پرداختند و عده ای نیز چهره های ناشناخته ای مانند کروبی و خاتمی و تاج زاده را وارد میدان کردند. امیرعباس فخرآور، چهره ای که به زور اعلام کرده بود زندانی سیاسی و رهبر مخالفان کشور است و همه سیاستمداران ایرانی و آمریکایی را با اسم کوچک نام می برد، به آمریکا رفت و گفت: « باید رژیم چنج بشود، همانطور که به مایکل لدین گفتم.»، سعید حجاریان، اعلام کرد: « اصلاح طلبان در شرایط فعلی به سمت همگرایی حرکت می کنند.» بهزاد نبوی هم گفت: « منفعت اصلاح طلبان در گرو ائتلاف است.» در 30 مرداد 85 عزت الله سحابی گفت: « اگر امروز مصدق بود، اولویت را به دموکراسی می داد.» و در 16 مرداد اسدالله بادامچیان جمله ای را که شش ماه بود، حفظ شده بود، تکرار کرد که: « موضع اصلاح طلبان موضع ذلت بود.» اما اولین پیروزی اصلاح طلبان، پس از سوم تیر 84 در 16 مرداد در انجمن صنفی روزنامه نگاران اتفاق افتاد و روزنامه نگاران اصلاح طلب در انتخابات انجمن صنفی دوباره رای آوردند.
کاپشن های ایرانی، تی شرت های آفریقایی ممکن است من عاشق گل روی احمدی نژاد نباشم، که هستم. ممکن است من معتقد نباشم که این مردک لیاقت ندارد که مرد ل هستم که اگر فقط یک مرد سال باشد، احتمالا همین آدم است، ممکن است من معتقد باشم که احمدی نژاد یک سوء تفاهم است، ولی واقعا معتقدم که این سوء تفاهم خودش یک پدیده انقلابی است، مثل خیلی پدیده های انقلابی دیگر. در سال 85 احمدی نژاد تبدیل به خبرسازترین چهاره جهانی شد، در تایستان و با گرم شدن هوا و بخصوص جنگ لبنان و اوج گیری حرکت هایی در خاورمیانه و بخصوص تا قبل از اعدام صدام این اتفاق موجود بود، اما کم کم فهمیده شد که این پدیده مثل بسیاری از پدیده های دیگر به قول فلان نوازنده به کیشی می آیند و به فیشی می روند. در 16 مرداد در تظاهرات ضد اسرائیلی مسلمانان تانزانیا، برخی از مردم این کشور تی شرت هایی با عکس احمدی نژاد را پوشیدند. احمدی نژاد همزمان تلاش کرد هم تروتسکی صادرکننده انقلاب شود و هم استالینی که کمربندها را سفت می بندد. در سفر استانی اردبیل در ماه مرداد، احمدی نژاد گفت: « کمربندها را برای ساخت ایران ببندیم.»، وی از موضع زورو افزود: « نباید تسهیلات بانکی در اختیار عده ای خاص قرار بگیرد.» اما کمی بعد در موضع « کی بود کی بود من نبودم» قرار گرفت. وی که یک هفته قبل از انتخابات اعلام کرده بود که درآمد نفت را سر سفره مردم می برم، و در خرداد 85 اعلام کرد من چنین چیزی نگفتم. در 22 مرداد در مقابل این سووال یکی از خبرنگاران که «فکر می کنید به چند درصد از شعارهای تان درباره عدم استفاده از ماشین ضد گلوله پای بندید؟» گفت: « من کی این حرف ها را زدم؟» شاید در همین راستا بود که در روز 27 مرداد خوش چهره طی نامه ای از الهام پرسید: « شعار « انتقاد کنید، جایزه بگیرید» احمدی نژاد نمایشی بود؟»
پنجمین سفر سندباد عشق و عاشقی این دوبرادر دلخسته همچنان ادامه داشت، این بار در ماه مرداد هوگو چاوز، به ایران سفر کرد. وی مورد استقبال احمدی نژاد قرار گرفت. احمدی نژاد گفت: « چاوز برادر و انشاء الله همرزم من است.» رهبری نیز در دیدار با چاوز گفت: « دوران آمریکا در جهان به پایان رسیده است.» چاوز در مورد همکاری های عمیق ایران و ونزوئلا گفت: « ایران و ونزوئلا تا به حال 400 تراکتور مشترک تولید کرده اند.» شاید در اثر دیدن باجناق بازی و اخوی بازی های ایرانی بود که پس از رفت و آمدهای مکرر هوگو چاوز به ایران، وی برادرش « ادن» را به عنوان معاون خود منصوب کرد. در کوبا نیز « رائول» برادر کاسترو در یک جانشینی سلطنتی به جای برادر بیمارش حکومت را در دست گرفت. تاثیرات بین المللی احمدی نژاد فراوان بود. در هفتم مرداد 85 صفرمراد نیازاف با پیراهن آستین کوتاه از احمدی نژاد استقبال کرد.
شمسی پهلوون وارد می شود انتظار نمی رفت که مهم ترین حامی احمدی نژاد، حتی در روزهایی که بازی او مشخص شده بود، فاطمه رجبی یا فاطمه دوانی یا فاطمه الهام یا فاطی زجبی یا فاطی رجوی یا شمسی پهلوون باشد، اما او نیز چنانکه دیده شد از دنده چپ احمدی نژاد برخاسته بود. وی برای دفاع از احمدی نژاد، سیاست حمله به خانواده هاشمی( اعم از پسر و دختر و عمه و خاله) و خاتمی را آغاز کرد. مسیح علی نژاد، خبرنگاری که در دوران احمدی نژاد جزو کتک خوردگان مطبوعاتی قرار گرفته بود، در تاریخ هفتم مرداد نوشت: « همسر الهام از کجا الهام می گیرد؟» آگاهان در حالی که قر می دادند، گفتند: همین جا، همین جا.... اما برادر الهام در پی انتشار نامه دو هفته قبل همسر الهام برادر زن الهام از رفسنجانی و خاتمی و کروبی عذرخواهی کرد و گفت: « نوشته های خواهرم، پرخاشگرانه و خارج از نزاکت است.» فاطمه رجبی نوک نیز قلمش را به سوی ضرغامی گرفت و نوشت: «ضرغامی از قطب زاده بدتر است.» بی مناسبت نیست که وقتی در مورد فاطی رجبی معروف به فاطمه اره حرف می زنیم، به یاد بیاوریم که در 28 مرداد سال 85، شعبان جعفری که همیشه نامش در چنین روزی بر سر زبانها می آمد، در آمریکا درگذشت.
شورای امنیت محکوم کرد و سرانجام بازی « من بدو آهو بدو» ی احمدی نژاد منجر به ارسال پرونده ایران به شورای امنیت شد و شورای امنیت هم روز ششم مرداد 85 ایکی ثانیه با اجماع ایران را محکوم کرد و برای توقف غنی سازی تا پایان ماه اوت فرصت دادند. بعد از این ضربه تا مدتها مسوولان سیاست خارجی کشور گیج بودند، در حقیقت تازه بعد از افتادن کار به دست شورای امنیت بود که ایران ماجرا را جدی گرفت. البته روز 26 مرداد متکی گفت: « برای قطعنامه شورای امنیت ارزشی قائل نیستیم.» ولی بعد در دیدار با وزیر خارجه مالی گفت: «ایران برای مذاکره با غرب حتی در خصوص تعلیق غنی سازی اورانیوم نیز آمادگی دارد.» علی لاریجانی هم گفت: « قطعنامه در سیاست های اتمی ما تاثیری ندارد.» اما رئیس جمهور در اردبیل اعلام کرد: « به هیچ وجه در سیاست اتمی تجدید نظر نمی کنیم.» ولی معلوم نبود که منوچهر متکی چرا گفت: « آماده مذاکره جدی هستیم.»؟ و معلوم نبود این نوع متکی با چه کسی و به چه دلیلی و کجا می خواهد مذاکره کند. پس از رفتن پرونده ایران به شور
"Матушке России нет, до батюшки Европы, Никакого дела, больше, чем прощать долги"... (С) Не умею я пока думать личной жопой, Голове же не понять, типа помоги.......
Виктор Степанович извесный, уважаемый человек с хорошим чувством юмора. Исполнял обязанности Президента РФ с 5 ноября до 6 ноября 1996. ... А что, против него?